- بلن هاکردن
بلند کردن
معنی بلن هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کمین کردن، در کمین بودن
پهن کردن، پوشاندن
پنهان کردن، خم کردن
تخته کردن چوب
لج کردن، بیماری مسری
حرکتی میان دویدن و راه رفتن
چرک از تن بر گرفتن
زخمی کردن، شکستن دست یا پا
شخم زدن، شیار کردن، سرشاخه های درخت را هرس کردن، کوتاه کردن شاخه ها، کند کردن لبه ی تیز برخی از اشیا و ادوات به عمد یا به سهو، جوانه زدن، رویش ابتدایی جوانه
خیس کردن، کسی را بی اندازه خسته کردن
پیله کردن، لجاجت به خرج دادن
در معامله سود کردن
جدا کردن، سوا نمودن
خاراندن بدن خارش مداوم
سفید نمودن آلات مسی با قلع
دبه درآوردن، بهانه جویی کردن
سوهان کردن، تیز کردن
پدیدار شدن زخم، نمایان شدن کوفتگی بدن
ازدیاد، افزایش بارآوری زراعت
چرب کردن، روغن مالی کردن
درهم شکستنمضمحل کردن
تنومند شدن، بوته بستن، تکثیر بوته ای مانند: سیر
کدر کردن، گل آلود کردن، تیره کردن
پدید آوردن راه در میان برف
پیله کردن، سماجت کردن، بهانه جویی کردن
پشت سر گذاشتن تپه یا کوه، عبور کردن، زیر و رو کردن
اخم کردن، چانه را به جلو دادن
باور کردن، پذیرفتن
قطعه قطعه کردن
بلند هکاردن، بم بی
جغ بلن هکاردن